ناگفته ها را میتوان نوشت.

الکی میگه

میگی از باشگاه بیرون زدن  بخاطر حرفای تو نیست...

میگی تصمیم خودمه...

میگی و من باور نمیکنم و ته دلم قرص میشه از این همه خوب بودنت ،از این همه هوادار بودنت ،از این همه مرد بودنت!

ته دلم قرص میشه که سختی رو به جون میخری تا حال و هوای دل بانوت اروم باشه...

با این حجم از عاشقی میشه دوست نداشت؟!




در زمانی که وفا

قصه ی برف به تابستان است ،

و صداقت گل نایابی ست !

به چه کس باید گفت :

با تو انسانم و خوشبخت ترین ... ؟




پی نوشت؛ با تو انسانم و خوشبخت ترین❤️🍃

۰۳ مهر ۹۶ ، ۲۳:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس

نقاش

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۷:۳۱
ناگفته نویس

تمام ما

همه مان آدم های معمولی هستیم...

شادیم 

خسته کننده ایم  

لجبازیم 

همه مان عصبی هستیم!

قهرمانیم 

بی پناهیم

شگفت انگیزیم

و منطقی!

فقط به روزش بستگی دارد.

۰۴ آذر ۹۶ ، ۰۷:۳۴ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس

#برای_تو

خوابیدن با پیراهنی که بوی تن یار میدهد چیزدیگریست...


شاید سالها بعد درست وسط داستانهای عاشقانه از ما بنویسند؛

زن و شوهری که زندگی شان سیاه و سفید بود 

و تمام رنگ های زندگی شان به یک لحظه خلاصه میشد؛

لحظه ی باهم بودن 

یا بیاد هم بودن...



#برای_تو

۲۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

تسلیت

غم‌ها و خوشى‌ها درهم‌اند

سوا کردنى نیست

 براى مایى که عاشق این خاک و آدم‌هایش هستیم

 براى مایى که دل‌مان براى هر گوشه‌ى این خاک مى‌رود

 تسلیت کلمه‌ی کاملى نیست اما  بی‌جایگزین است...









چه قدر برای زمین محکم زیر قدم هایمان 

برای لحظه های باهم بودنمان 

و قلب های عزیزانمان که هنوز در سینه هایشان میتپد شاکر خداییم؟؟!





*برای حال بازمانده های زلزله دعاکنیم_

۲۲ آبان ۹۶ ، ۲۱:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

دوس

انقده دوس دارم برم باغ ملی کتاب

انقده دوس دارم همه ی مجموعه های داستان ش رو بده به من:)☺️

۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

نگفتممم

میخواستم بگم 

کنار امثال این آدما بودنت 

حس بدی بهم میده 

حالمو بد میکنه 

چیزی ک نگقتم...

و خیلی چیزای دیگه!

اما احترام میذارم به روابطت! حتی اگه دونستن یه چیزایی در موردشان اذیتم کنه!

کلا من زین پس احترام میذارم فقط 

اسمم قراره بذارم محترم خانوم:))










قبل رابطه باهر آدمی به این فکر کن به خدا نزدیکت میکنه؟ یا به کار خدا پسندانه؟!(جمله ای از حمید_دوران آشنایی)

#آدمای قدیمی

#لدفن_نگو_شماره_جدیدت_رو داره!!!:)




شِت...

۱۸ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
ناگفته نویس

مبارکه


از 

هر 

نظر 

تو 

عین 

پسند 

منی...





**

*

گلی از طرف گل ترینها...

تولدی که با وجودت مبارک شد:)

۱۳ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

ز مثل زن

پنگوئن نر برای درخواست ازدواج از پنگوئن ماده سنگی که فکر  میکند زیباست را انتخاب میکند و به پنگوئن ماده میدهد.

اگر پنگوئن ماده سنگ را نپذیرفت یعنی درخواست ازدواج پنگوئن نر را رد کرده.

آن وقت پنگوئن نر آن سنگ را در چاله ی آبی می اندازد تا هیچ پنگوئن نر دیگری اشتباه او را نکند...

و اینطور موانع را به طور غریزی از سر راه هم برمیدارند!!!

ما آدم ها چه قدر سنگها را از جلوی پای هم برمیداریم!

چه قدر از اشتباهاتمان میگوییم که تکرار نشود!

برایم سخت است 

اما میخواهم اینجا از اشتباهاتم بگویم 

اگر یک نفر هم بخواند و سنگی از جلوی پای زندگیش برداشته شود کافیست!

از جلوی پای زندگی مشترکش...

هرکس میگوید در شرایط سخت تذکر بدهید_چیزهایی را که برایتان مهم است جدی بگیرید_تلاش کنید از همسرتان یک فرد موفق تر بسازید_تلاش کنید به هررقیمتی که شده اشتباه ها را به صفر برسانید_هر کس میگوید ساعتها به حرف بنشینید و در مکالمه را نبندید حتی اگر آن حرفها حرفهای دردناکی باشد  هر کس میگوید در لحظه همانی که در زبانتان میچرخد را بلند به زبان بیاورید...چرررت میگوید!

شما ناظم مدرسه ی همسرتان نیستید!

و البته که همسر شما هیییچ وقت آن روی سکه و دلیل این رفتارها نمیبیند!تنها چیزی که میبیند آن رفتار است!

گاهی در ته ذهنش فکر این را هم نمیکند که بعضی حرفها را برای خودش میگویید و نیات شماچیست! 

تنها تلخی حرفهاست که کامش را زهر میکند!

نمیدانم چگونه...

اما سعی کنید در نگاه همسرتان یک زن زره پوشیده ای که چون جنگنده ای در میدان رزم جولان میدهد نباشید...

ساده و عوامانه بگویم 

سلیته نشوید در نگاه یاری که دوستش دارید!

خودتان نابود میشوید...






همین:)

۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس

دلم خواست

مادربزرگم میگفت؛

آدم بوی غذایی را بشنفد 

دلش بخواهد و نداشته باشدش 

نَفسش میماند 

مریض میشود...

امروز 

در اتاقت 

بوی عطرت می آمد.

دلم خواست تو را 

و نداشتمت...




۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس

مجسمه...

از صبح تا شب خودت را درگیر کارهای مختلف کن!به اداره برو... اضافه کاری های سرکار را به عهده بگیر...در هر ورق از  تقویم شخصی ات زمان سررسید اقساط ماهانه را چک کن!

قبض برق را جدا بده 

قبض گاز را جدا! 

و دلخوش باش از این همه خوب بودن! 

اما اگر روزی بانویت لباسهای گلدار نپوشید 

اگر روزی حوصله ای نداشت حتی برای دو کلام حرف ناقابل... 

شاد نبود و باقی مانده ی عمرش را چون مجسمه ای متحرک در کنارت سپری کرد 

گله ای نکن! 

این روز تاوان تمام لحظه هاییست که حرف هایش را نشنیدی چون درگیر کار بودی...

دلبری هایش را ندیدی چون خسته بودی

و برایش وقت نذاشتی چون وقتی نداشتی

و از عروسک پر انرژی لبخند به لبت یک مجسمه ساختی!! 

آن هم برای همیشه...





:)





از همه کس رمیده ام

با تو در آرمیده ام 

جمع نمیشود دگر آنچه تو میپراکنی...


۰۷ آبان ۹۶ ، ۲۰:۲۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس