توی فلافل فروشی زُل بزن توی چشمهایش و با چشمانت قربان صدقه اش برو،!
اگر حال داشتید یک سر هم بروید روی چمن های خیس و سرد پارک لاله بنشینید و گل بگویید و گل بشنوید.
هر جا که دلت خواست بلندِ بلند بگو که چه قدر دوستش داری.
و برای همه ی آدم هایی که حال و هوای این روزهایتان را نمیفهمند دعا کن مبتلا شوند به عاشقی.
تو فقط دستش را بگیر و ببرش فلافل فروشیِ پر کن بخور !
بگو که دوستش داری
بگو که دل تنگش بودی ...
این کارها عجیب به دل یک زن میچسبد.
مخصوصا از طرف شوهرِ دوست داشتنیِ سربازش.
آیا این ها برای توی فیلم ها نیست؟
:))