من به خیلی ها میگفتم عزیزم ،جانم ، مهربانم ، بهترینم و ...
برای خیلی ها استیکر چشم قلبی میفرستادم و خیلی راحت به اطرافیانم میگفتم که دوستشان دارم.
این روزها بکار بردن این واژه ها از قبل کمتر و کمتر شده .
این روزها که میگویم حساب روز و ساعتو دقیقه اش هم دستم است.
این روزها از دوماه و دوازده روز پیش شروع شد. از وقتی که درست فهمیدم عزیزم یعنی چه !
و گفتنِ واژه ی بهترینم برایم معناشد .
منِ این روزها به هر کسی نمیگوید آرامِ جان
چون درست بعد از دیدن یک نفر دستش آمده آرامِ جان یعنی چه !!!
در این روزها به اندازه ی همه ی عزیزم ها و جانم هاو قربانِ نگاهت گفتن ها
در این روزها به اندازه ی همه ی دوستت دارم و دلتنگت هستم ها
در این روزها به اندازه ی همه ی مواظب خودت باش گفتنهایی که به آدمهای دور و برم نگفتم یک نفر هست که به اندازه ی همه ی همه یشان برایم عزیزم و جانم و دلبندم است.
یک نفر که این صفت ها برایش مثل بقییه ی آدم ها نیست.
یک نفر که وقتی به او میگویم آرام ِ جانم یعنی دقیقا وجودش و حضورش برایم آرامِ جان است.
حتی لحظه هایی که پشتش را به من میکند ، رو بر میگرداند ، عصبانی میشود و غیره و غیره
حتی همین لحظه ها هم بودنش جانم را آرام میکند.
یک نفرکه وقتی به او میگویم مواظب خودت باش صرفا یک لفظ برای وداع نیست جنس این مواظب خودت باش از آن اصیل هاست ! یعنی در لحظه لحظه ی نفس کشیدنش ، وقتی سوار مترو میشود ، وقتی در پیاده رو مردی با او تنه میزند ، وقتی میرود سرکار ، غذا میخورد وقتی .... مواظب خودش باشد.
این یک نفر برایم هر کاری هم نکرده باشد ،که کرده ...
برایم واژه ها را اصالت بخشیده .
مثل یـک دیکشنری لانگمن تعریف کرده هر کدام از صفت ها چه معنایی دارد !
مثل یک تستر چشانده به من طعم تک تک واژه ها را ...
و شاید مثل مجنون لیلایم کرده !
و از این یک نغر برای بودنش باید ممنون بود :)