شاید دلم یک خانه ی نقلی میخواهد که دکوراسیونش آبی فیروزه ای باشد،یک خانه که جایی از آن پر است از گل های ناز و اطلسی و نردبانی که رویش یک بنفشه ی آفریقایی گذاشته ایم و یکی از همان درختچه هایی که تو دوست داری
یک خانه با اتاق خواب یاسی و حمام و توالت روشن... توالتمان هم سنگ سنتی داشته باشد هم توالت فرنگی.
دلم یک خانه میخواهد با پنجره ...پنجره هایی که باز و بسته میشوند.
یک خانه که یک قسمتش را یک میز بگذاریم ، دو تا صندلی ، چند تا کتاب بچینیم ، یکی از آن لامپ گوگولی ها بالای میزش نصب کنیم و بشود کافه کتابِ دو نفره ی مان. اینطور من به آرزوی صاحب یک کافه کتاب بودنم میرسم و میتوانم کافه چی کافه یمان بشوم :) ... هفته ای یک بارمیروم سراغ کافه ام کرکره اش را میدهم بالا چراغش راروشن میکنم و کل حرف ها و کارهای هفته را با هم مرور میکنیم.
دلم یک خانه میخواهد با یک صندوق انتقادات و پیشنهادات دو نفره .
خانه یمان یک سینک خوب هم داشته باشد که وقت ظرف شستن دوستش داشته باشم.ترجیحا سینکش دو نفره و دلباز باشد :))
دلم شاید یک خانه میخواهد بایک کاناپه و یک تو !!!
که روی کاناپه اش بنشینی، کتاب بخوانی و...
دلم خانه که نه!
به گمانم تو را میخواهد.
پ.ن ؛ آرزوهای قشنگ من وسط درس خوندن 😊