ناگفته ها را میتوان نوشت.

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیام بده

رسیدی پیام بده ...

تمام عاشقانه های دنیا که نباید ریتم داشته باشد!

این جمله یک عاشقانه است.

۱۴ آذر ۹۵ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ناگفته نویس

ممنون


من به خیلی ها میگفتم عزیزم ،جانم ، مهربانم ، بهترینم و ...
برای خیلی ها استیکر چشم قلبی میفرستادم و خیلی راحت به اطرافیانم میگفتم که دوستشان دارم.
این روزها بکار بردن این واژه ها از قبل کمتر و کمتر شده .
این روزها که میگویم حساب روز و ساعتو دقیقه اش هم دستم است.
این روزها از دوماه و دوازده روز پیش شروع شد. از وقتی که درست فهمیدم عزیزم یعنی چه !
و گفتنِ واژه ی  بهترینم  برایم معناشد .
منِ این روزها به هر کسی نمیگوید آرامِ جان
چون درست بعد از دیدن  یک نفر دستش آمده  آرامِ جان یعنی چه !!!
در این روزها به اندازه ی همه ی عزیزم ها و جانم هاو قربانِ نگاهت گفتن ها 
در این روزها به اندازه ی همه ی دوستت دارم و دلتنگت هستم ها 
در این روزها به اندازه ی همه ی مواظب خودت باش گفتنهایی که به آدمهای دور و برم  نگفتم یک نفر هست که به اندازه ی همه ی همه یشان برایم عزیزم و جانم و دلبندم است.
یک نفر که این صفت ها برایش مثل بقییه ی آدم ها نیست.
یک نفر که وقتی  به او میگویم آرام ِ جانم یعنی دقیقا وجودش و حضورش برایم آرامِ جان است.
حتی لحظه هایی که پشتش را به من میکند ، رو بر میگرداند ، عصبانی میشود و غیره و غیره 
حتی همین لحظه ها هم بودنش جانم را آرام میکند.
یک نفرکه وقتی به او میگویم مواظب خودت باش صرفا یک لفظ برای وداع نیست  جنس این مواظب خودت باش از آن اصیل هاست ! یعنی در لحظه لحظه ی نفس کشیدنش ، وقتی سوار مترو میشود ، وقتی در پیاده رو مردی با او تنه میزند ، وقتی میرود سرکار ، غذا میخورد وقتی .... مواظب خودش باشد.
این یک نفر برایم هر کاری هم نکرده باشد ،که کرده ...
برایم واژه ها را اصالت بخشیده .
مثل یـک دیکشنری لانگمن تعریف کرده هر کدام از صفت ها چه معنایی دارد !
مثل یک تستر چشانده به من طعم تک تک واژه ها را ...
و شاید مثل مجنون لیلایم کرده !
و از این یک نغر برای بودنش باید ممنون بود :)

۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ناگفته نویس

نامه های مشترک چخوف و کنیپر !

نامه های مشترک آنتوان چخوف و اولگا کنیپر :



آنتوان چخوف و اولگا کنیپر تنها چهار سال با هم زندگی کردند.

و بعد از چخوف ، کنیپر ۵۵ سالِ باقیِ عمرش را تنها به سر برد.

امشب در بیست سال زندگیِ خصوصی من این اولین و البته نه آخرین شبیه که واقعا تنهام.

صدای سکوت بلند ترین صداییه که به گوشم میرسه.

تازه میفهمم یا کنیپر خیلی عاشق بوده 

یا چخوف خیلی خیلی واقعی !! که کنیپر بعد از اون  ۵۵ سال تنهایی رو به زندگی کردن با هر کس دیگه ای ترجیح داده!

گفتم چخوفِ واقعی!

این روزها فهمیدم واقعی بودن از هرچیزی دوست داشتنی تره...

عشقِ واقعی

رفتارِ واقعی 

کارکردنِ واقعی 

صداقتِ واقعی و همه و همه ی واقعی ها!

توی این شهر انقدر همه چیز نمایشیه که واقعی بودن برازنده ترین صفته.

بی شک چخوف برای کنیپر

تنهایی امشب برای من 

و تو برای دلم 

 بی اندازه واقعی است !





پ.ن ؛ نوشتن های بین درسی _صرفا جهت استراحت   :تنها  :دی

پ.ن تر؛ پرده ها رو کشیدم که اجنه ی گرام از پشت پنجره سر به سرم نذارن :دی

لاااامصب قشنگ انگار عصرِ جمعه است :-/

#هرشب تنهایی

 

۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

تظاهر

امشب برایش اینطور نوشتم ؛ 

خوبِ من ،این روزها راحت تظاهر میکنم
تظاهر میکنم که صدای بلند دختری که شبها توی راه پله با زبان کردی حرف میزند و هیچ از حرف هایش نمیفهمم روی اعصابم نیست.
راحت تظاهر میکنم که غذاهای سلف دانشکده را دوست دارم!
تظاهر میکنم به حس نکردن بوی ترش  عرق راننده تاکسی که امروز سوارم کرد.
تظاهر میکنم به اینکه سمت راست دهانم درد نمیکند و دندان عقلم که تازه جوانه زده آزار دهنده نیست.
من به محبت کردن به خیلی ها ، به تعریف از لباس پوشیدن و انتخابشانمن به دوست داشتنی بودن فقط بعضی از  آدم های دور و برم تظاهر میکنم.
تظاهر میکنم که اصلا برایم مهم نیست خانواده ی من هم ساکن این شهر باشند ! یا اصلا اهمیتی ندارد کلاس ِ رشدِ هشت صبحِ فردا کنسل بشود یا نه!
من به بی خیالی ام نسبت به شکستن دلِ یکی از آشناها تظاهر میکنم.
اما اگر خودم را هم بکشم ...
اگر صد سال بروم کلاسهای بازیگری امین تارخ و کلا  إندِ بازی کردن بشوم ...
اگر به اندازه ی همه ی دنیا ادا و اطوار یادبگیرم ...
نسبت به یک نفر نمیتوانم تظاهر کنم !
نسبت به تو .
دوستت که دارم نمیتوانم به دوست نداشتنت تظاهر کنم!
دلتنگت که هستم نمیتوانم تظاهر کنم که دلتنگ نیستم!
حتی نمیتوانم تظاهر کنم که گاهی  لجم را در نمی آوری یا حرصم نمیدهی!
تو شده ای همه ی من...
و نمیتوانم تظاهر کنم که برایم  این همه نیستی !
حالا عجیب  دلم برایت پر میکشد.
من به غیرِ این نمیتوانم تظاهر کنم !
۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

نداشته باش اعتماد !

شرح تصمیماتی چند ؛ 
قراره کلاس اولمو نرم و فقط کلاسه بعد ناهارو برم .
اما اگه یکی از خواب بیدارم نکنه 
بی خیال کلاسِ بعد ناهار میشم و یه چیزی دست و پا میکنم میخورم و کلا قید کلاس خانوادم (یعنی کلاس بعدِ ناهاره) رو میزنم !
واسه ی همین همه ی غیبتای کلاس بعدِ ناهارم مصرف شده !
پس رفیقم باید وظیفه ی بلند کردن منو به عهده بگیره و من اون تایمو برم کتابخونه ی دانشکده درس بخونم. اما از این هفته  صبحهای سه شنبه دیگه نمیرم دانشکده و فقط تایم کلاسِ بعدِ ناهارو میرم.



 و اما شرح سخنانی چند ؛ 
میشه هم گفت پ.ن ؛ بد اینه که یه مرد با خانومش حرف نزنه ، بد تر اونه که اعتماد بهش نداشته باشه بدترتر اینه که خانومش احساس آویزون بودن کنه ، یه بدترترتر هم داریم که بعد ترترتر میگم :))  
ایـــش :/ :( :) 


۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ناگفته نویس

قار قار

نوشته بود ؛

 ( قدیم ها،

نه فقط من، 

بلکه همه بچه ها یه سوْال جدی ذهنشون رو حسابی مشغول میکرد؛

که مثلا مامان از کجا فهمیده من توی کوچه دعوام شده یا آب رو با پارچش خوردم یا شکلات خارجی ها رو پیدا کردم و همشون رو خوردم.

میدونید، میگفتند کلاغه خبر آورده!

حالا که من هم بزرگ شدم، دارم میبینم چقدر کلاغ دور و برم دارم؛

کلاغ هایی که دوست ندارم حتی یکبار از آن ها استفاده کنم.

میدانید چرا؟! چون مادرم نباید میفهمید پولم رو توی خیابان گم کرد.

اما خب کلاغ است و کارش کلاغی؛

و این را نمیشود هیچ کاریش کرد.

پس مواظب کلاغ های دور و برمان باشیم و سعی کنیم زیاد بهشون توجه نکنیم، بهشون میدان ندیم.

اگه خودتون هم کلاغید که بدونید کلاغه هیچ موقع به خونه اش نمیرسه! )

اما من گاهی دوست دارم از همه چی براش بگم...

هرچیزی ک توی دلمه ، هر اتفاق خوشایند و ناخوشایندی . دلم میخواد همه ی اون چیزای مسخره ای که هیچ واکنشی بهشون نشون نمیده یا حتی میگه بی مزه بود هم بگم براش.

اخه اون تنها کسیِ که خیلی خوب منو میفهمه 

و خیلی خوب تر قانعم میکنه!

تنها کسیِ که باهاش تو هر موردی راحتِ راحتم.

جلوش،مهربونی میکنم ، بد خلقی میکنم ، ناز میکنم ، جیغ جیغ میکنم ، میزنم زیر گریه  و راحت خودِ خودِ خودمم !!!

دلم میخواد تو  زندگیم  به قول خودش کلاغی کنم!

نه واسه ی همه ... فقط برای اون ! 



پ.ن ؛قاررر قار

۰۱ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ناگفته نویس