آدم است دیگر.

بعضی وقتها دوست دارد آسمان فردا صورتی باشد

دوست دارد آب مزه ی به لیمو بدهد 

و همه ی دست فروش های سر چهار راه گل بفروشند

آدم است دیگر.

بعضی وقتها دوست دارد از آسمان نقل ببارد 

دوست دارد پرنده های شهر جان مریم بخوانند

و گلها با هم تانگو برقصند.

آدم است دیگر.

بعضی وقتها دلش میخواهد او یک نفر اینجا کنارش باشد.

یا لا اقل بیادش!

آدم است دیگر.