مصطفی اومده بود خواستگاریم مادرم بهش گفت: " این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه یه نفر تختش رو مرتب می کنه لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه آماده می کنه شما می تونید چنین کاری کنید؟ " مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد...

گفت: " من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم ولی قول می دهم تا زنده ام ، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم"...

تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم ، درست می کرد وقتی هم منعش می کردم ، می گفت: " من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم".


راوی: همسر شهید مصطفی چمران



پ.ن ؛ هر چی تاریخ رو زیر و رو کنی هیچ مردِ واقعی رو پیدا نخواهی کرد که عاشق و مطیع همسرش نبوده باشه ... بعضیاشون انقدر که خوب و مهربونن آدم با خوندن زندگی نامه هاشون فکر میکنه درست وسط قصه هاست... سالها بعد زندگی نامه ی منو همسرم هم میشه یکی از این قشنگای دوست داشتنی چون همسر منم یه مردِ واقعیِ.

قصد دارم از الان ۴۰ تا از کارهای مردونشو توی پیجم به ثبت برسونم. 

بنام های مردواقعی ...

مردباشید ،اونم از نوع واقعیش. یه زن از شوهرش هیچ چیز جز این نمیخواد.