دلم میخواهد با هم برویم فیلم های درست و حسابی ببینیم.

حمید برایم از قاب بندی و اصل ترکیب بندی در سینمابگوید ... و قبلش توصیه کند که برای هر دویمان یک اسپرسو درست کنم.

من گوش بدهم و یادبگیرم !

خیلی چیزها هست که میتواند یادم بدهد...

خیلی چیزها بدون گفتن اینکه نگاه ساده انگارانه ای داری یا اینکه خیلی بچه ای.

قبول دارم.

نگاه من نسبت به خیلی از چیزا ساده انگارانه است. و تلاش میکنم ساده ترش هم بکنم.

چون خوشبخت اون کسیِ که همه چیز رو میدونه و بلده و نگاه ساده انگارانه داره.

برای همین میخوام ازش هر چی بلده رو یاد بگیرم. که بفهمم و بدونم و بلد باشم اما بازم ساده انگارانه به همه چیز نگاه کنم.

 یعنی بچه بودن و ساده انگاری رو انتخاب کنم .

 راستش حمید مهربونه ... با گذشته ... دوستمم داره.

اما دوست دارم یه ذره بیشتر باشه .معلمم باشه ... استادم باشه ... 

دوستدارم هر چی بلده رو یادم بده. هر چیزی راجع به دنیای سینما ، راجع به سیاست ، زندگی و راجع به انسان بودن.

چون بنظرم هر چه قدر چیزایی که حمید بلده رو بیشتر بلد باشم.

بیشتر بتونم شبیهش باشم.

و اینطور زندگی م قشنگ تره !

اون چیزایی رو میفهمه که کمتر آدمایی هستن که درکی ازشون دارن.


پ.ن یا همان پی نوشت :) ؛

ناگفته رو نمیشه گفت

چه خوب که میشه نوشتش.

دلم میخواست بگم اینا رو ....

ادامه دارد .