اپریل خانه را مرتب می‌کند، ظرف‌ها را می‌شوید و سپس در حمام دست به سقط جنین خود می‌زند و در نهایت از شدت خون‌ریزی در بیمارستان می‌میرد. به همین راحتی بی‌آنکه حتا با بچه‌هایش خداحافظی کند دست از همه چیز می‌شوید و با آغوش باز مرگ را استقبال می‌کند. ما از مرگ اپریل ناراحت نمی‌شویم، بلکه خوشحال هم می‌شویم. او نمی‌توانست زنده باشد اما زنده‌گی نکند. برای او مرگ خوشایندتر بود از زنده‌گی با فرانک که سقف آرزوهایش به اندازه‌ی طول قدش است. هیچ تصویری از جسد اپریل و یا به خاک سپاری‌اش نمی‌بینیم. به جایش کارگردان به ما فرانک را نشان می‌دهد. تنها روی نیمکتی در پارک نشسته است و با اینکه مدت‌ها از مرگ اپریل گذشته است اما هنوز بهت زده است که واقعن چه اتفاقی افتاد؟ مگر همه چیز خوب نبود در آخرین صبح؟ این بهترین انتقامی‌ست که اپریل از فرانک گرفت. بی‌آنکه سم در قهوه‌اش بریزد، بی‌آنکه چاقو در سینه‌اش فرو کند؛ تنها خودش را از او گرفت. این بهترین انتقامی‌ست که می‌توان از فرانک‌ها گرفت.





Revolutionary Road - 2008

Sam Mendes