از دختر دبستانی روستایی، فقط کفش‌هایش پیدا شده بود. چندی بعد جنازه ی خفه شده ی او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی کردم! چگونه است که در ایران، این نیت های پلید شیطانی، زود به مرحله عمل می‌رسند؟

اگر قرار باشد نیت شیطانی این قدر سریع ایجاد شده و به مرحله ی عمل برسد، در کشورهای غربی، که استخر‌ها مختلط، مشروب فروشی‌ها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه ده ها هزار نفر مورد تعرض قرار گیرند. 

پاسخ سؤال در این نکته است که این جمله ی سه قسمتی (دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم)، در حقیقت جمله‌ای چهار قسمتی است: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، "دیدم انگار در این مملکت، کسی به کسی نیست"، نیت خود را عملی کردم!"

ای کاش مثل به دنیا امدن فلان اقازاده و مریض حال بودن ان  اقا... 

ای کاش به جای با خبر کردن مردم از گل و بلبل های تصنعی موجود در جامعه   مردم از خبرهای دیگری نیز باخبر میشدند!






صبح که از خواب بیدار میشوم  شبکه ی رادیویی مورد علاقه ام از اخلاق میگوید...کل شهر،وسیله های نقلیه ی عمومی پر شده از پیام های  اخلاقی...بعد از نماز  پیش نماز از اخلاقیات میگوید!

و ما جماعت ایرانی چههه قدر اخلاق مداریم!



انسانیت چیز دیگریست! 

کی انقدر حیوان شدیم ؟!